به نام خداوند جان و خرد
ایران اگر زبان داشت سخن ها برای گفتن داشت ... !
میدانیم که بیشتر ایران ما را جوانان تشکیل داده اند . جوانانی که نمیدانند و میدانند و جوانانی که میدانند ولی نمیدانند .
ولی از نظر خود جوانان چگونه است آیا میدانند که نمیدانند؟؟
روزی که چند دسته گی را رواج دادند ، تا ما هیچ وقت ندانیم به دانستن خود ، ندانستند که ما میدانیم که آنها بودند که نمیدانند که ما میدانیم.
دسته ی اول این جوانان را تاریکان به سرنوشت خود وخاموشان و بی تفاوتان مینامم. دسته ای که زندگی میکنند برای زنده ماندن از دست زندگی . کسانی که آن قدر خود را کور میبینند که حتی فکر زندگی برای خود نیستند . دسته ای که میبینیم زندگی را درس نمیدانند و فقط بازی میکنند برای زندگی و جامعه ی تلخ و زندگی را پند نمیدانند برای زندگی...!!!
گناه این دسته چیست؟؟؟؟؟
دسته ی دیگر جوانانی هستند که گردانندگان زندگی برای دیگرانند.این دسته را بسیار میبینیم ولی به شکل های گوناگون.معتادان کنار خیابانها.بیکاران غم زده ی قهوه خانه ها.کارگران بی کار و تنها ، زنان روسپی و دختران ارزان فروخته شده...!!گدایان سر کوچه وخیابان ها که جرمشان این است که نان میخواهند..!!
گناه این دسته چیست؟؟؟؟
دسته ی دیگر ، جوانانی گمنام هستند که مدت هاست که نام خود را نیز به دست فراموشی سپرده اند.جوانانی که میدانند در بیراهه قدم برمیدارند و ناچار به دست خلفای عباسی بازی میکنند.میفروشند.آتش میزنند.میزنندو ویران میکنند.هویت جعلی میپزیرند.تا زندگی کنند برای زندگی..؟؟؟آری این جوانان عربیزه میشوند تا عربیزه کنند.تا فقط بگویند که بازی روزگار است که تلخ است نه بازی ما یا این رژیم تازی زاده..گناه این دسته چیست..؟؟؟؟
دسته ی دیگر جوانانی هستند که از روزی که فهمیدند میبینند و میفهمند داستان این بوده که قرار نیست که بفهمند.آری به راستی که فراری شده اند از دالان تنگ و چرکین این ناپاکان و دزدان وغارت گران.روزی به خود آمدیم و دیدیم که یا باید بفروشیم شرفمان را یا بمیریم در خفا و یا ترد شویم و بازی نکنیم با این ابلهان دروغ پرست.و دانستیم که گناه این دسته بازیها چیست.که همه ی ما را از هر دسته و از هر قومی به بازی گرفتند.تا زندگی کنند با بازی دادن زندگی ما..؟؟تا روزی که نفت داریم؟تا روزی که ما تحت عرب ها را پر از پول میکنیم و درست ماتحتشان را نیز زیارت میکنیم؟؟یا خود را به عرب ها میمالیم تا حاجی شویم؟؟؟حالا دور دور ماست.ما فهمیدیم که چه بودیم.ما دانستیم که چه هستیم.ما ما هستیم.ما ایران هستیم.ما صدای ویران گر گوش ظالمان هستیم.ما نفس بابک را داریم و پیکان تیر آرش را.ما همیشه بودیم و هستیم از طلوع.ولی نه برای غروب.هر قدر که ندانیم ولی بیداریم. اگر بجنگید. سپری میشویم و می جنگیم با ظلم توی عرب زاده ی اهل نجف. ما پشت ملت نیستیم ما جلو درست مقابل چشمان کور شما هستیم.اگر آتش باشی برای خاکم هم آبم هم هیزم.تا دود و دودمانم به چشم تو و آن ملخ خور ها جاری شود.به یاد داشته باش که سی سال با این ملت و جوانانش چه کردید؟ما به یاد داریم....از خون ما اسکناس تا نخورده ساختید و از گوشت ما مسجد..!! آیا بت خانه؟؟؟
اما این استخوان شکسته ی من روزی نه چندان دور در قلب فاسد تو فرو خواهد رفت.
آری...این تکه استخوانی کوچک از برادر و خواهر من است که روزی تو را به عرش برد و امروز روزیست که تو را بر زمین خواهد زدددد.فقط به یاد داشته باش.چون ما به یاد داریم. همین
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش
نه جاعلیم .... نه وطن فروش .... ما هستیم .... فرزندان کوروش